^^^^^*^^^^^ چه مظلومانه چشم دوخته و گاهی قطره های بلورین از چشمش می چکد به چه می اندیشد چرا چشمش را از گهواره نمی گیرد؟ بانو چه شده اصغر نیست تابش بدهی مگر تو لایق اسیری بودی تو تاج سر حسین بودی همسر حسین بودی و مادر شهید والا مقام اصغر اسارت مال تو نبود چه کشیدی در راه که مدام دستانت را عینه گهواره تکان می دادی و لای لای می خواندی زخم زبان می شنیدی سنگ میزدند اما تو باز هم چشمت به رقیه بود که زینب سنگرش بود بانو تاوان دلشکسته ی تو را مهدی _ عج _ خواهد گرفت خون طفل صغیر را صاحب الزمان خواهد گرفت شک نکن بانو شک نکن ^^^^^*^^^^^ در سوگ جانان | قسمت اول ◄ در سوگ جانان | قسمت دوم ◄ در سوگ جانان | قسمت سوم ◄ در سوگ جانان | قسمت چهارم ◄ در سوگ جانان | قسمت پنجم ◄ در سوگ جانان | قسمت ششم ◄ در سوگ جانان | قسمت هفتم ◄
کتابی که میخوام معرفی کنم به جرات میگم یکی از قشنگ ترین رمانهایه که خوندم پر از حس خوب، پر از حس زندگی این رمان رو به همه دخترها توصیه میکنم ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ فریادش تمام اتاق رو گرفت صداش پیچید و پیچید و پیچید و مثل یه سیلی محکم خورد به گونه ام متعجب نگاهش کردم. ناباور؛ خون توی رگهام منجمد شده بود فریادش همراه شد با پرت شدن گلدان بلوری که تکه تکه شد و هر تکه اش با صدا به گوشه ای افتاد صورتش قرمز بود تو...تو چیکار کردی؟ خیانت...خیانت به من؟؟ من چه اشتباهی مرتکب شده بودم؟؟ سرش رو خم کرد مرد عصبانی رو به روی من حالا سرش رو خم کرده بود و سعی داشت اشکی که داشت از چشماش می ریخت رو پس بزنه جز عاشقت بودن...جز پرستیدنت...؟؟ این جمله رو گفت و به سمتم حمله کرد پایین دامن پیراهن سفیدم رو به دست گرفتم و پریدم روی سکوی انتهای اتاق با صدای لرزان و وحشت زده به همین غروب آفتاب به بزرگی و عشقت قسم دروغه رگ گردنش بیرون زده بود دستش رو برد تا ضربه ای بهم بزنه تو خودم جمع شدم دلش سوخت شاید. برای خودش؟؟ برای تن ظریف زنی که رو به روش بود؟؟ برای عشقش؟؟ رو دو زانو افتاد شدیم نقل محافل، شدیم سرگرمی زنانی که سبزی پاک می کنن شدیم مثال مادران برای دخترانشون. اشک ریختم اشک ریختم... دستم که به سمت صورتش می رفت برای نوازش رو نیمه راه نگه داشتم جز سکوت چه داشتم بگم تو من رو نابود کردی. دوستم نداشتی؟؟ به دنبال عشق دوره نوجوانی بودی؛ چرا با من ازدواج کردی؟ چرا گذاشتی این طور دوست داشته باشم؟ دوباره عصبانی شد و از جایش پرید و فریاد زد هاااااا؟ چراااااا؟ من بی گناهم....بی گناه ها بی گناه زنی که بوی تن مرد دیگری رو میده....زنی که پشت درختهای توت ته باغ با عشق کودکیش قرار میذاره بی گناه؟؟؟ و من فقط یک جمله دارم برای تکرار و تکرار و تکرار من بی گناهم نگاهی به چشمهای خیسم میندازه چه کنم؟؟ دیگه از من کاری بر نمیاد. بزرگان شهر حکمت رو دادن و اشک می ریزه و اشک می ریزه و من...خیره در نگاه پر از غمش دست هام رو از هم باز میکنم...فریاد می زنم ای اهالی جهل ای مردمان دون و پست بنگرید به من و خوشبختی غبطه بر انگیز من بنگرید و سرم را به سمت مردی که عاشقش بودم...روزی زمانی...میچرخونم و محکم میگم مرا به صلیب بکشید اگر اینگونه این چشمان پر خشم خالی می شود مرا بسوزانید اگر قلب مرد من با خاکستر تن من آتش درونش خاموش می شود...از فریاد آخرم ته گلوم می سوزه و تمام بدنم خیس میشه از عرق از پایین صدای تشویق اومد سهیل: بچه ها عالی بودید....عالی اصلا فکرش رو هم نمی کردم نگاهی به مرد گوشه صحنه سمت چپم انداختم که لبخندی به لب داشت به سمتم اومد و نگاهم کرد ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ رمان بانوی قصه. الناز پاکپور
بچها این شعر واسه درس اول فارسیمه درباره خداست خیلی قشنگ بود گفتم بزارمش *~*~*~*~*~*~*~* پیش از اینها فکر میکردم خدا خانه ای دارد میان ابر ها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس و خشتی از طلا پایه های برجش از عاج و بلور بر سر تختی نشسته با غرور ماه ، برق کوچکی از تاج او هر ستاره ، پولکی از تاج او رعد و برق شب طنین خنده اش سیل و توفان ، نعره ی توفنده اش هیچ کس از جای او اگاه نیست هیچ کس را در حضورش راه نیست ان خدا بی رحم بود و خشمگین خانه اش در اسمان دور از زمین بود، اما در میان ما نبود مهربان و ساده و زیبا نبود در دل او دوستی جایی نداشت مهربانی هیچ معنایی نداشت هرچه می پرسیدم از خود از خدا از زمین از اسمان از ابر ها زود میگفتند: این کار خداست پرس و جو از کار او کاری خطاست نیت من در نماز و در دعا ترس بود و وحشت از خشم خدا پیش از اینها ،خاطرم دلگیر بود از خدا در ذهنم این تصویر بود تا که یک روز دست در دست پدر راه افتادم به قصد یک سفر در میان راه در یک روستا خانه ای دیدیم خوب و اشنا زود پرسیدم: پدر اینجا کجاست ؟ گفت: اینجا خانه ی خوب خداست گفت: اینجا میشود یک لحظه ماند گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند با وضویی دست و رویی تازه کرد با دل خود گفت وگویی تازه کرد گفتمش: پس ان خدای خشمگین خانه اش اینجاست اینجا در زمین ؟ گفت: اری خانه او بی ریاست فرش هایش از گلیم و بوریاست مهربان و ساده و بی کینه است مثل نوری در دل ایینه است عادت او نیست خشم و دشمنی نام او نور و نشانش روشنی تازه فهمیدم :خدایم این خداست این خدای مهربان و اشناست دوستی از من به من نزدیک تر از رگ گردن به من نزدیک تر میتوانم بعد از این با این خدا دوست باشم،دوست، پاک و بی ریا *~*~*~*~*~*~*~* از قیصر امین پور کتاب به قول پرستو
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ چای عصرانه را دوست دارم؛ همیشه دوست داشتم شاید خنده دار باشد اگر بگویم چای عصرانه برایم یک جور تربیت ارثی و البته دوست داشتنی است از آن زمان که بچه بودم و با پدر و مادرم مهمان پدربزرگ و مادر بزرگ میشدیم و مادر بزرگ عصرها زیر درخت توت بساط چای با قوری گل قرمزیش و استکانهای کمرباریکش به راه میانداخت چای عصرانه بخش دائمی زندگی من شد از آن روزها خیلی وقت است که گذشته اما همین خاطره چای عصرانه را در وجودم نهادینه کرده تا بهانهای باشد که عصرها، فارغ از کار روزانه و زندگی ماشینی، با کسانی که دوستشان دارم دور هم جمع شویم و از هم و برای هم بگوییم امروز که دلم برای خودم خیلی تنگ شده بود معجزهی چای عصرانه را به خاطر آوردم چای آلبالو دم کردم و فنجان آوردم و قند و توت صبر کردم تا دم بکشد و عطرش در جانم بپیچد بعد خودم را که در هزار جای زمان جا گذاشته بودم؛ صدا زدم و به یک فنجان چای خوش طعم و یک گپ صمیمانه دعوتش کردم دعوتم را پذیرفته و حالا آمده و نشسته روبروی من برایش در فنجان بلوری مورد علاقه اش چای میریزم با اشتیاق میخورد میگویم؛ میشنود...میگوید؛ میشنوم هر دو سبک میشویم فاصلهام با خودم کم میشود و کسی که در من مرده بود دوباره در من زنده میشود؛ دختری که کلهاش، بوی قورمه سبزی میداد و پُر بود از تلاش برای رسیدن به آرزوهای محال
بعضی وقت ها حتی اگه روحتو تبخیرم کنی بلور های شور عذاب وجدان تهش میمونه * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * رهام هادیان
..*~~~~~~~*.. چند دوست دوران دانشجویی که پس از فارغ التحصیلی، هر یک شغلهای مختلفی داشتند و در کار و زندگی خود نیز موفق بودند، پس از مدتها با هم به دانشگاه سابقشان رفتند تا با استادشان دیداری تازه کنند. آنها مشغول صحبت شده بودند و طبق معمول بیشتر حرفهایشان هم شکایت از زندگی بود! استادشان در حین صحبت آنها قهوه آماده میکرد؛ او قهوه جوش را روی میز گذاشت و از دانشجوها خواست که برای خود قهوه بریزند روی میز لیوانهای متفاوتی قرار داشت: شیشهای، پلاستیکی، چینی، بلور و لیوانهای دیگر. وقتی همه دانشجوها قهوههایشان را ریخته بودند و هریک لیوانی در دست داشت، استاد مثل همیشه آرام و با مهربانی گفت:«بچهها، ببینید؛ همه شما لیوانهای ظریف و زیبا را انتخاب کردید و الان فقط لیوانهای زمخت و ارزان قیمت روی میز ماندهاند!» دانشجوها که از حرفهای استاد شگفتزده شده بودند، ساکت ماندند و استاد حرفهایش را به این ترتیب ادامه داد:«در حقیقت چیزی که شما واقعاً میخواستید قهوه بود و نه لیوان، اما لیوانهای زیبا را انتخاب کردید و در عین حال نگاهتان به لیوانهای دیگران هم بود؛ زندگی هم مانند قهوه است و شغل، حقوق و جایگاه اجتماعی ظرف آن است. این ظرفها زندگی را تزیین میکنند، اما کیفیت آن را تغییر نخواهند داد البته لیوانهای متفاوت در علاقه شما به نوشیدن قهوه تأثیر خواهند گذاشت، اما اگر بیشتر توجهتان به لیوان باشد و چیزهای با ارزشی مانند کیفیت قهوه را فراموش کنید و از بوی آن لذت نبرید، معنی واقعی نوشیدن قهوه را هم از دست خواهید داد. پس از حالا به بعد تلاش کنید نگاهتان را از لیوان بردارید و در حالی که چشمهایتان را بستهاید، از نوشیدن قهوه لذت ببرید
یه آهنگ باباکرمی حرام براتون گذاشتم بزن بر بدن شارژ بشی [audio mp3="/uploads/2017/06/baba_karam_13_khordad_1396.mp3"][/audio] چهارو نیم مگا بایت ◄ مگه تموم عمر ، چنتا بهاره ؟؟؟؟؟؟؟ باقی مونده جز مختصری نیست اینجور که گواهی میده قلبم این شام سیه را سحری نیست دستا بالا ؛ قرش بده نزا که سر بره جام بلوری طولانی تر از این همه دوری میگی صبر کنم ؛ چقدر و تا کی ؟؟ میگی صبر کنم ؛ اخه چجوری ؟؟ مگه تموم عمر ، چنتا بهاره ؟؟ باقی مونده جز مختصری نیست اینجور که گواهی میده قلبم این شام سیه را سحری نیست تا چشم بهم خورد ، شد آذر و شد دی گفتی که میایی پس کی پس کی عمری منه خسته با یاد تو شد طی گفتی که میایی پس کی پس کی ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ [audio mp3="/uploads/2017/06/bandari_shad_13_khordad_1396.mp3"][/audio] حجم هشتو نیم مگا بایت ◄ امشو عروسیه بزن و بکوبه عروس اومد بخونه بی چک و چونه 💃💃💃 عروس دومادو نگاه ، دو شاخه شمشادو نگاه کل بزنین و شادی کنید ، امشبو جنجالی کنید باااااااادش کن 💃💃💃💃 دانلود نکنی از دستتون رفته شدیدا ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ امشب لیست موزیک رو دوباره فعال میکنم تا وقتی میخواید دانلود کنید ، پنجرش رو نبندید که اگه بستید میره تا دفعه بعدی **♥** دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati*
. . . میدونستید مولوکول های برف ظاهر زیبایی دارند *** دكتر - ماسارو اِماتو - در ژاپن متولد و از دانشگاه يوكوهاما و دانشگاه بين المللي با مدرك دكتری از دانشگاهه آلترناتیوو مدیچاین فارغالتحصيل شد. كتابهاي “پيام آب 1 و 2” و كتاب “پيام مخفي آب” با تيراژ 400،000 جلد در ژاپن به فروش رفت. دكتر اِموتو و تيمش در طي يك دوره 15 ساله ثابت كرده است كه لغات ميتوانند بر سلامتي انسان و حيوانات و رشد گياهان تأثير گذاشته و نيز باعث ايجاد واكنشهاي عجيب آب شود. او در تحقیقات شروع به جمع کردن آب چشمه های دور افتاده از شهر و شلوغی کرد مثلا : بلور آب. رودخانه هوربتسو، هوكايدو. بلور آب. كوهستان كوك گلاسير، نيوزيلند. بعد اومد روی تاثیر کلمات روی بلور آب تحقیق کرد *** اومد - جمله ی تو مرا مريض ميكني. من تو را ميكشم - رو روی یه بطری نوشت و آب رو ریخت تو اون و بلورش رو بررسی کرد که به شکل زیر شده بود ↓ *** بعد اومد روی یه بطری دیگه نوشت متشکرم و بلور آب این شکلی شد ↓ بعد به تاثیر موسیقی رو آب پرداخت *** تاثیر موسیقی راک -شیطان پرستی - روی بلور آب سنجید↓ *** و بعد تاثیر موسیقی محلی و آرامش بخش رو بررسی کرد ↓ و بعد اومد تاثیر مناجات رو روی بلور ها سنجید ↓ *** ملوکول آب قبل از مناجات ↓ *** و بعد به عده ایی از راه دور گفت که بر لیوان آب ، مناجات بخونن ↓ ميدانيد آب در ساختار بدن موجودات چه نقشي دارد؟ تا 90% وزن بدن تعداد زيادي از موجودات زنده را آب تشكيل ميدهد. تا 60% وزن بدن انسان را آب تشكيل ميدهد. تا 70% وزن ماهيچههاي انسان را آب تشكيل ميدهد. تا 80% خون انسان را آب تشكيل ميدهد. و 90% ريههاي انسان را آب تشكيل ميدهد. *** هفتاد درصد مغز رو آب تشکیل میده حواست به دهنت و کلماتت باشه حواست به افکارت باشه *** بددهنی نه تنها ملوکول های وجوده خودت رو زشت میکنه بلکه ملوکول های وجود اطرافیانت رو زشت میکنه و تبدیل میشه به انواع مریضی تو وجودت *** و حالا بهتر میشه علت بسم الله سره سفره رو درک کرد یاحسین گفتن بعده آب خوردن خدا رو شکر کردن بعده تموم شدن غذا و کله مناجات ها در هر کاری و امام علی چه خوب در این سخنش تاثیر افکار و سرنوشت رو بررسی کرد ◄ حکمت ► *** این مطلب رو به صورت پاور پوینت هم دارمش که میتونید داشته باشیدش من تقریبا خلاصه همه قسمت هاشو توضیح دادم ولی تو پاور پوینت بیشتر عکس اورده در ضمن چنتا از دانشمندای ایرانی هم رو این موضوع کار کردند که اگه کسی تونست یه مطلب از کلمات دیگه و آهنگ ها و حالت های دیگه بزاره خیلی خوبه و گرنه خودم بعدا میزارم :D ◄دانلود پاور پوینت ►
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم